بسم الله الرحمن الرحیم

«...فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»

بسم الله الرحمن الرحیم

«...فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»

بسم الله الرحمن الرحیم

ننویسم، می میرم.
اما نمی خواهم وبلاگ پر مخاطبی باشد، بر عکس محرمانه و ناشناس، به لطف خدا نگهش میدارم.
شاید یک دفترچه ی خاطرات باشد. اما نه یک دفترچه ی خاطرات هرجایی!
شاید یک تاریخچه از من است و یک تجربه نامه
می خواهم اینجا، تمامم باشم! بی ترس.
دعا کنید بتوانم.
و دعا کنید این تمام، برای مولایش، دوست داشتنی باشد و یار.

یا علی

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

پیدایم کن

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

درک بهتر است یا مدرک

بسم الله الرحمن الرحیم

طرف بیش از نیم قرن عمر کرده، حالا جخ تازه یادش افتاده؛ می شود برود ادامه تحصیل بدهد و ارشد و دکتری بخواند! با یک سطح عظیمی از امیدواری هم توهم می زند که با خواندن ارشد، در آن رشته و  آن دانشگاه، بعدا بشود مشاوری که بهترین مراکز مشاوره برایش سه متر دهان باز کرده اند و منتظرند که استخدامش کنند، یا ادامه بدهد و دکتری را بگیرد و کاملا فورا فوتا استخدام شود به عنوان استاد دانشگاهکی چیزی!

قشمشد

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی هم این طوری است. آنقدر آدم یادش می رود از اولین هدیه ی زائرانه اش استفاده کند که از بیخ یادش می رود با این رایحه، کارش به سردرد ختم می شود. 

مثل کار الان من! که در حال استرس داشتن از نماز عشای نخوانده ام، پنبه آغشته ام به آبلیمو و چلانده ام در بینی؛ برای راحت شدن از سردرد ناشی از عطر نماز.

فامیل ما 2

بسم الله الرحمن الرحیم
 
با اینکه دوسال یک بار هم را زورکی میبینیم، با اینکه اصلا اعتقادات مذهبیمان بی ربط است به هم -شاید بخاطر موقعیت هایی که درونشان قرار گرفته ایم و البته بخاطر میزان لطف و خواست خدا- با وجود این ها و خیلی چیزهای دیگر، هم را خیلی دوست داریم. و با اینکه هیچ وقت نیستیم، حتی در حضور داشتن هایمان، اما اگر باشیم هم را خیلی دوست داریم. و اگر نباشیم هم... و اگر سراغ نگیریم هم. 

فامیل ما 1

بسم الله الرحمن الرحیم

از بین چیزهایی که درک نمی کنم، یک چیز را خیلی درک نمی کنم! 
آدم هایی که کل زندگی شان به طرز بی ادبانه ای به قول مامانجان، ختم میشود به 4 چیز: «خوردن و خوابیدن و فلان و بهمان»
و 3 چیز بیشتر برایشان مهم نیست: «خوشگلی و پول و خوشگذرانی»
 و فقط با یک چیز همه چیز را کنترل می کنند و به نفع خودشان پیش می برند. دقیقا آنطور که می خواهند : «زبان چاخان و خوش، و مبلغ کثیری ناز و افاده»

رمان عشقی1 : راحیل و محمد

بسم الله الرحمن الرحیم

قصه شان را می شود دو جور روایت کرد. راحیل و محمد را!

می شود گفت دو جوان ابله بودند که قصه شان ظرف بیست و چهار ساعت کمتر شروع شد و ظرف سه روز کمتر شکل گرفت و ظرف یک هفته کمتر هم، تمامش تمام شد.

هو الدلیل

بسم الله الرحمن الرحیم

دلایل و علل زیادی برای نوشتن دارم. برای وبلاگ زدن و در وبلاگ ماندن. برای جار نزدن اسمم و تلاش در جار زدن رسم هایم. یا حداقل رسم هایی که میخواهم بر آن باشم... 

نوعی شعار! که می شود بهشان نزدیک شد.

نوعی دفترچه ی تاریخِ خودی مخفی! که بعدا فقط خودت ازشان سر در می آوری. نوعی از بودن که رد پایت را جا میگذارد. برای کسانی که دوستت دارند. حالا یا خودت را. یا قلمت را. یا فوضولی کردن در کارت را! 

نوعی گروه! نوعی دوستی و دنبال کردن.