هم زدن گذشته ها
- يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ق.ظ
- ۱ نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
از سردرد اشک می ریختم ولی کوتاه نیامدم. به قول مامان شده ام بنده ی تلگرام.
و به قول خودم بنده ی حرف زدن و نوشتن. به بهانه ی سردرد! به بهانه ی حواس پرتی و این نا مدیریتی همچنان ادامه دارد!
کاری نداریم! هر چه بود دکترجان گفت گوشی را غلاف کنم و کردم. عوضش نشستم پای خندوانه و کلی خندیدم. با خاله شادونه و بچه ها و دانش آموزان.
با فکر کردن به اینکه فردا راستی راستی خزان می شود و اول مهر است...
بسم الله الرحمن الرحیم
دلایل و علل زیادی برای نوشتن دارم. برای وبلاگ زدن و در وبلاگ ماندن. برای جار نزدن اسمم و تلاش در جار زدن رسم هایم. یا حداقل رسم هایی که میخواهم بر آن باشم...
نوعی شعار! که می شود بهشان نزدیک شد.
نوعی دفترچه ی تاریخِ خودی مخفی! که بعدا فقط خودت ازشان سر در می آوری. نوعی از بودن که رد پایت را جا میگذارد. برای کسانی که دوستت دارند. حالا یا خودت را. یا قلمت را. یا فوضولی کردن در کارت را!
نوعی گروه! نوعی دوستی و دنبال کردن.