ننویسم، می میرم. اما نمی خواهم وبلاگ پر مخاطبی باشد، بر عکس محرمانه و ناشناس، به لطف خدا نگهش میدارم. شاید یک دفترچه ی خاطرات باشد. اما نه یک دفترچه ی خاطرات هرجایی! شاید یک تاریخچه از من است و یک تجربه نامه می خواهم اینجا، تمامم باشم! بی ترس. دعا کنید بتوانم. و دعا کنید این تمام، برای مولایش، دوست داشتنی باشد و یار.
بیش از سه سال از آخرین مطلبم در اینجا می گذرد. احتمالا این مدت حتی نیامده ام یک سر بزنم! شاید حوصله ی مرور نداشته ام یا دیگر نمی خواسته ام بنویسم و بنویسم و.... نمی دانم!