بسم الله الرحمن الرحیم

«...فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»

بسم الله الرحمن الرحیم

«...فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»

بسم الله الرحمن الرحیم

ننویسم، می میرم.
اما نمی خواهم وبلاگ پر مخاطبی باشد، بر عکس محرمانه و ناشناس، به لطف خدا نگهش میدارم.
شاید یک دفترچه ی خاطرات باشد. اما نه یک دفترچه ی خاطرات هرجایی!
شاید یک تاریخچه از من است و یک تجربه نامه
می خواهم اینجا، تمامم باشم! بی ترس.
دعا کنید بتوانم.
و دعا کنید این تمام، برای مولایش، دوست داشتنی باشد و یار.

یا علی

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با موضوع «کتاب خوانی» ثبت شده است

فتح خون

 « صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک یا لینتی کنت معکم، ختم نمی شود. اگر مرد میدان صداقتی نیک در خویش بنگر که تو را نیز با مرگ انسی اینگونه هست، یا خیر!

اگر هست که هیچ، تو نیز از قبله داران دایره ی طوافی و اگر نه...

دیگر به جای آنکه با زبان، «زیارت عاشورا» بخوانی در خیل اصحاب آخر الزمانی حسین (علیه السلام) با دل به زیارت عاشورا برو. «ضحاک بن عبدالله مشرقی» را که می شناسی! عصر عاشورا از جبهه ی حق گریخت بعد از آنکه صبح تا شام در رکاب امام شمشیر زده بود. خوف، فرزند شک است و شک زاییده ی شرک. و این هر سه، خوف و شک و شرک، راهزنان طریق حق اند...

که اگر با مرگ انس نگیری، خوف راه تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا، رها خواهی کرد. »

نمی دانم صفحه ی چندم کتاب فتح خون آوینی جان است، اما زهرا داشت سر کلاس آوینی می خواند من را هم شریک کرد.