بسم الله الرحمن الرحیم

«...فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»

بسم الله الرحمن الرحیم

«...فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»

بسم الله الرحمن الرحیم

ننویسم، می میرم.
اما نمی خواهم وبلاگ پر مخاطبی باشد، بر عکس محرمانه و ناشناس، به لطف خدا نگهش میدارم.
شاید یک دفترچه ی خاطرات باشد. اما نه یک دفترچه ی خاطرات هرجایی!
شاید یک تاریخچه از من است و یک تجربه نامه
می خواهم اینجا، تمامم باشم! بی ترس.
دعا کنید بتوانم.
و دعا کنید این تمام، برای مولایش، دوست داشتنی باشد و یار.

یا علی

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی

درک بهتر است یا مدرک

بسم الله الرحمن الرحیم

طرف بیش از نیم قرن عمر کرده، حالا جخ تازه یادش افتاده؛ می شود برود ادامه تحصیل بدهد و ارشد و دکتری بخواند! با یک سطح عظیمی از امیدواری هم توهم می زند که با خواندن ارشد، در آن رشته و  آن دانشگاه، بعدا بشود مشاوری که بهترین مراکز مشاوره برایش سه متر دهان باز کرده اند و منتظرند که استخدامش کنند، یا ادامه بدهد و دکتری را بگیرد و کاملا فورا فوتا استخدام شود به عنوان استاد دانشگاهکی چیزی!

البته اگر سیستم آموزشی ماست، این توهمات، به وقوع پیوستنشان هیچ بعید نیست!

یعنی بعید نیست از دل دانشگاه آزادی که آمارش را دارم، چنین چیزهایی بیرون بیاید!

دانشگاهی بی در و پیکر، که صرفا دانشجو می پذیرد جهت پر کردن جیب خالی و شکست خورده ی دانشگاه. و نمی شود اسم این دانشجوها را دانشجو گذاشت!

گیریم همان دانشجوهای دانشگاه های خیلی معتبر و درست و درمان ، سوالم این است که می شود اسم آن ها را دانش جو گذاشت؟

کلی هم فایل میفرستند توی تلگرام برای آدم که کدام گرایش رشته شان "کاربردی" تر است! و هر چه از این و آن برایشان می پرسی تا با زبان و بیان دیگر بهشان بفهمانی که «باباجان! کاربرد در این رشته، معنای دیگری می دهد الا این منفعت طلبی های شما! »

ولی در گوششان نمی رود که نمی رود.

و در نهایت تواضع و خضوع به صورت خیلی غیر مستقیم برایشان توضیح می دهی که نیروهای جوان و علاقمند و فارق التحصیل از دانشگاه های حسابی، که دارای یک عالمه مقاله و گواهی و رزومه ی کاری و علمی اند، در به در پی کارند و بیکار! گوششان بدهکار نیست که هیچ، تازه بستانکار هم هستند که چرا برای بار هزارم جواب سوالاتشان را نمیدهی! بعضی ها تا بهشان دروغ نگویی و امید واهی ندهی، راضی نمی شود. همین ها که یک سوال را صد بار میپرسند تا کچل شوی و تهش چیزی که میخواهند بشنوند را بگویی تا دست از سرت برداند. ولی من یکی اهل این حرف ها سعی کرده ام نباشم!

و نمی دانم، این اعتماد به سقف ها را از کجا می آورند؟

تهش هم در همه سوراخی سرک می کشند و ته ترش  هم شکست خورده بیرون می آیند و به زمین و زمان و مملکت و دین و دنیا و آخرت و حکومت و نهایتا خدا پیغمبر، فوحش می دهند و عصبی می شوند و بیماری های روانی و روان تنی می گیرند! جخ تازه ما را هم که جزو اطرافیانیم، این چنین عصبی میکنند و دچار همان عوارضِ احتمالا ارثی و فامیلی!

و باز دور باطل: همه توی این کشور می خواهند روانشناسی بخوانند! 

  • سرند

نظرات  (۱)

چقد موج منفی میدین خب :|
همیشه راهی هست
پاسخ:
هست ولی بعضی ها هم حوصله ی آدم را سر می برند!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی