بسم الله الرحمن الرحیم
اگر بخواهم یک روز، یک انیمیشن حسابی برای بچه ام پخش کنم، و نگرانی کمتری درباره ی تاثیرات مخرب آن، بر کودک نازنینم داشته باشم، حتما این فیلم را انتخاب خواهم کرد. درون، بیرون. انیمیشنی که سال 201 برنده ی اسکار شد. عالی بود. عالی. کودک درونم، بالغ و والد و کل درونم از دیدنش به وجد آمد.
چه زیرکانه و ماهرانه ساخته شده. درست مثل باقی فیلم هایی که برنده ی اسکار می شوند. و درست مثل باقیشان حاوی یکی چند پیام ضمنی تاثیر گذار است که من یکی از هزارانش را کشف کرده ام : ذهن همه ی موجودات توسط احساسات او کنترل می شوند، لذت، غم، ترس، نفرت و خشم. و در هر فرد، و در هر سن، یکی از این ها مدیر اصلی ذهن است. جای عقل خالی بود. و اگر بخواهم یک روز این انیمیشن را با فرزند دلبندم ببینم (نمی دانم اصلا او در زمانه اش اهل فیلم دیدن با مادرش هست یا نه!) بعد تر به خیلی چیزها تشویقش میکنم. اینکه سعی کند، نقاشی ای از عقل بکشد. یا بگوید جای چه چیزهایی توی آن خالی بوده است. (چه سخت! یعنی اگر چنین سوالی را که مربوط به رشته ی علوم شناختی، می شود و دارندگان مدرک دکتری آن تویش مانده اند، یعنی بچه ی با هوش و خلاق و عزیز من (!) از پس پاسخش بر می آید؟) به هر حال کمکش خواهم کرد.
به او می گویم افرادی هستند که میتوانند اتاق ذهن و پایگاهش را دکور کنند. و ما، خود خود ما، با کمک تمام عقل و احساسمان، دکورها را انتخاب می کنیم. و آن دکور، جهان و پارادایم و چگونگی بودن ما را می سازد. به او خواهم گفت که زمینه ها، چیزهایی مثل خاطرات، پدر و مادر، شهر و محیط و تمامش، میتواند در انتخاب و طرح این دکور موثر باشد، اما هیچ قدرتی بالاتر از انتخاب او نیست. الا خداوند رحمان و رحیمی که بیشتر از همه عالم دوستش دارد! حتی بیشتر از من؛ مادرش!
به او خواهم گفت که در جزیره های تصمیم گیری، همیشه و فقط باید به او توکل کند!
فقط نمیدانم، این چیزهای سخت را چطور برایش توضیح دهم! نمی دانم! ولی بالاخره مادر که شدم، یک راه حلی برایش خواهم یافت. از توانایی هایم در قصه گویی بداهه، یا نقاشی و همراهی و همکاری استفاده میکنم. و امیدوارم او هم کمکم کند و واقعا بچه ی باهوش و مومن و فیلسوفی از آب در بیاید!